نام طلب. نامجو. طالب نام نیک. که در پی کسب نام نیک است. که طالب اندوختن نام نکوست. خوشنامی طلب. جویای حسن شهرت. که اندوزندۀ نام نیک و افتخار و شهرت است: ملک را شب وزیر نام اندوز حارث و پاسبان بود تا روز. اوحدی
نام طلب. نامجو. طالب نام نیک. که در پی کسب نام نیک است. که طالب اندوختن نام نکوست. خوشنامی طلب. جویای حسن شهرت. که اندوزندۀ نام نیک و افتخار و شهرت است: ملک را شب وزیر نام اندوز حارث و پاسبان بُوَد تا روز. اوحدی